بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند


هر سنگ دل در این ره قلب از گهر نداند

هر عنکبوت جوله در تار و پود آن چه


از ذوق صنعت خود ذوق دگر نداند

وان کو ز چه برافتد در جام و ساغر افتد


مستیش در سر افتد پا را ز سر نداند